وقتی یافته های علوم اعصاب را با یافته های جامعه شناسی، شیمی، انسان شناسی، مطالعات محیط زیست، روان پزشکی، روان شناشی، علوم تربیتی و درمانی ترکیب میکنیم به کاربردهای قدرتمندی دست مییابیم. مغز، چیزی است که آن را در اختیار داریم. اما ذهن عبارت از نحوه استفاده ما از مغز است. اکنون به اندازه کافی در مورد مغز اطلاعات در دست داریم که بتوانیم راهکارهایی را که تا همین چند سال پیش، فقط به منزله اندیشه های خوب، ولی بدون پایه و اساس علمی مطرح بود، توجیه کنیم. برای مثال، پای بندی محکم به عواطف شدید، مثل وضعیت هایی که در جشن ها، مسابقات یا تئاتر به وجود میآید، ممکن است در یک فعالیت سبب ترشح آدرنالین گردد و خاطره یادگیری را با شدت بیشتری کدگذاری و ضبط کند. انتقادهای بیشتر سرعت تغییرات پژوهش در مغز آن قدر زیاد است که آن را از اعتبار میاندازد. همه رشته های پویا، مثل پزشکی، فن آوری، ژنتیک و مخابرات به سرعت در حال تغییر هستند.
مثلاً رایانه ای که پنج سال پیش خریده اید، امروز دیگر قدیمی شده است. با این حال، درست است که ممکن است سرعت یک رایانه جدید بیشتر باشد، این امر، رایانه قدیمی را از اعتبار نمی اندازد. همین طرز فکر در پژوهش در مغز نیز مفید واقع میشود. بیایید فرض کنیم یکی از مناطق آموزش و پرورش، دانش آموزان را در شرایطی قرار داده است که موسیقی موزارت را بشنوند. با این فکر که گوش دادن به این موسیقی یادگیری را تقویت میکند، میخواهد تصمیم بگیرد که شرکت دانش آموزان در برنامه زود هنگام موسیقی باید انتخابی باشد یا اجباری. منطقه برای تصمیم گیری در این مورد، هم باید درباره آثار موسیقی موزارت بر عواطف، حافظه، شناخت و مهارت های اجتماعی دانش آموزان و هم در مورد هزینه های مطالعات مدرسه و نتایج آن، اطلاعاتی به دست بیاورد. با توجه به تلاش های منتقدان برای بی اعتبار ساختن این نظریه، ذکر واقعیت موجود در پشت این ماجرا مفید است. مطالعاتی که پژوهشگران انجام داده اند فقط وجود یک تقویت جزیی را در «استدلال فضایی- زمانی» نشان داد .پژوهشگران معتقد بودند که ممکن است موسیقی دارای تأثیر دیگری نیز باشد(و همین طور هم هست). ولی هرگز ادعا نکردند که صرف چند دقیقه گوش دادن به موسیقی موزارت، از فرد یک انیشتین میسازد! مطالعاتی که نتوانستند این پدیده را منعکس کنند یا اصلاً آن را منعکس نکردند، فاقد نکات ارزشمند واقعی بودند. در تمام جار و جنجال هایی که به طرفداری از تأثیر موسیقی موزارت برپا شد، مردم غالباً به مطالعاتی که شهرتشان کمتر بود، با وجود آن که نشان میدادند آموزش موسیقی حافظه را تقویت میکند و این که موسیقی قادر است مغز را از نظر فیزیکی تغییر دهد، توجه نشان ندادند.
ادامه مطلب جستجو مرکز فروش لکنت شکن در بهترین کلینیکهای گفتاردرمانی زهان جستجو مرکز فروش لکنت شکن در بهترین کلینیکهای گفتاردرمانی سرایان جستجو مرکز فروش لکنت شکن در بهترین کلینیکهای گفتاردرمانی سربیشه جستجو مرکز فروش لکنت شکن در بهترین کلینیکهای گفتاردرمانی سهقلعه (شهر) جستجو مرکز فروش لکنت شکن در بهترین کلینیکهای گفتاردرمانی شوسف
قدرت گرفته از افزونه نوشتههای مرتبط هوشمند
آموزش زود هنگام و بلندمدت موسیقی، واقعاً اثر مثبت در یادگیری، حافظه و هوش دارد مربیان باید به این گونه مطالعات توجه کنند، نه این که منتظر معجزه باشند. مشاوران در تلاش اند در«جنبش یادگیری مبتنی بر مغز» سرمایه گذاری کنند. اکثر مشاوران و مسئولان بهبود قابلیت های کارکنان، سعی میکنند به موازات تحولات حرکت کنند. آنها اظهارات خود را اصلاح و تعدیل و از حقیقت پیروی میکنند. متأسفانه، برخی معلمان و مشاوران، حقیقت را کش و قوس میدهند، از انجام دادن پژوهش خودداری میورزند، معلمان را گمراه میکنند و درباره چیزهایی که در زمینه پژوهش در مغز از آنها سخن رانده میشود و چیزهایی که از آنها صحبت نمی شود، ادعاهای غلط دارند. «فرآیند بررسی و تجدید نظر در مورد کارکنان» باید این افراد را از چنین اعمالی آگاه سازد و آنها را ترغیب کند، تا کیفیت اظهارات خود را ارتقاء بخشند یا در غیر این صورت، به دنبال حرفه دیگری بروند. همه ما چنین رسالتی داریم. ما میخواهیم در همه جا به یادگیرندگان کمک های مفید و قابل ملاحظه ای بکنیم و از آنجا که هر یادگیرنده، شخصی منحصر به فرد است، به شکل ها، اندازه ها، قالبها و بسته های آموزشی متعددی نیاز داریم تا توجه هر یک را به طور موفقیت آمیز جلب کنند. ولی تاکنون هیچ جادویی برای یادگیری نیافته ایم. آخرین اعتراض یادگیری مبتنی بر مغز، گیج کننده است؛ یکی مطلبی را ارائه میدهد و دیگری ضد آن را. ما باید در مورد دسترسی به اطلاعات، مشارکت بیشتری داشته باشیم تا به گونه ای شود که گویی همه ما داریم مطالب یک صفحه یکسان را میخوانیم.
بسیاری از مربیانی که اطلاعات ناقص به آنها داده شده است، هنوز حتی در مورد برخی مطالب بنیادی یادگیری دچار سردرگمی هستند. * افسانه: «یادگیری تحت فشار روحی کم » بهترین نوع یادگیری است. – حقیقت: به طور کلی، فشار روحی در سطح ملایم، یادگیری را بهتر میکند. البته تحت برخی شرایط، فشار روحی کم بهتر است و تحت برخی شرایط دیگر، فشار روحی زیاد. دانش آموزان، دروسی مثل زبان و ریاضیات را، که میزان پیچیدگی و نوظهور بودن آنها زیاد است، تحت فشار روحی کمتر، بهتر یاد میگیرند. دانش آموزانی که با آزمون یا کار عملی پرتنش روبه رو هستند، باید مواد درسی آشنا را تحت شرایط انطباقی یا تحت فشار روحی زیاد تکرار کنند. * افسانه: «حفظ کردن طوطی وار» دشمن مغز است.